آبی تر از دریاها

از دیشب تا الان هی دارم ب این فکر میکنم ک "چیکار" کنم ک حالم خوب شه؟

ب چیزایی ک همیشه حالمو خوب میکرد متوسل شدم

فیلم دیدم و حالمو بدتر کرد

قهوه و شکلات خوردم و هیچی

قرآنم که میفرماد و جعل بینکم موده و رحمه و باز حال من بدتر و بدتر

آهنگ هیچی

کتاب هیچی

مامان هیچی

حتی چندین بار ب بچه هامون پی ام دادم ک حرف بزنیم و یکم سبک شم و باز پاک کردم پی امامو

ب هادی زنگ زدم و جواب نداد. بار دوم زنگ زدم و خسته برداشت، دلم نیومد حرف بزنم و گفتم بخواب بعدا باهم حرف میزنیم

هر چند حرف زدنم کاری از پیش نمیبره و فقد و فقد حضورشه ک میتونه ارومم کنه

الان مث اون گنجشکیم که تو یه مشتشون سفت گرفتنش و الانه قلبم بترکه از این همه .

چیکار کنم که اروم شم؟چیکار؟